غریبه در حال عبور از جاده ای بی انتها بود و زیر لب با خود می گفت :
جاده ی بیچاره ، تو هیچوقت معنای عشق را نخواهی فهمید ، و جاده در دل خود می گفت :
لعنت به این عشق ، سال هاست که با التماس زیر پای تو افتاده ام
و برای برگشتت جاده شدم ولی تو هرگز نفهمیدی.
نظرات شما عزیزان: