عشق با کردی اما زندگی با دیگری
تا به حالا نوبت ما بود حالا دیگری
گفته بودی مرا وقت سفر باید شناخت
عاقبت بار سفر بستی ولی با دیگری
هر نگاهت صد غزل در دفترم آواره کرد
با که حالا سر بگیرند این غزل ها دیگری؟
رسم دنیا بر همین بوده که عمری باغبان
پای گل می بارد میچیند آن را دیگری
من که نفرینت نکردم. روزی اما می دهد
پاسخ کار تو را حالا خدا یا دیگری
نظرات شما عزیزان: